- تعویض شدن
عوض شدن، معاوضه شدن، بدل شدن، جایگزین شدن
معنی تعویض شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نَ نِ تَ / نَ تَ)
لغت نامه دهخدا
تصویب گردیدن. روایی یافتن. مورد قبول اکثریت مراجع قانون گذاری واقع شدن امری به منع یا ایجاب
(نِ تَ)
لغت نامه دهخدا
واقع شدن خورشید در محاذات حمل. (ناظم الاطباء). تحویل سال. انتقال آفتاب به حمل. رجوع به تحویل سال شود، سپرده شدن. (ناظم الاطباء)
نو سالی نو شدن سال رسیدن خور به آبام بره سپرده شدن، واقع شدن خورشید در محاذات برج حمل
واگذار شدن، محول شدن، سپرده شدن
تفسیرشدن، استنباط شدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن (رویا، خواب) ، تعبیر رفتن، خواب گزاردن
گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن
تحریک شدن، تهییج شدن، تشجیع شدن، ترغیب شدن، رغبت یافتن، دل گرم شدن، به شوق آمدن، تقدیر شدن
متضاد: تنبیه شدن
متضاد: تنبیه شدن
تایید شدن، مصوب شدن، مورد موافقت قرار گرفتن
